logo
سوالات پیش از خرید نیکولند
سوالات پرتکرار

سلام به روی ماهت 🥰

جواب سوالات رو میتونی اینجا پیدا کنی 🌹

اگر نبود میتونی بهمون زنگ بزنی، خوشحال میشیم صدای زیبات رو بشنویم 😍

کالاهای موردنظرت رو به سبدخریدت اضافه کن، شماره موبایلت رو وارد کن، نوع ارسالت رو انتخاب کن، آدرست رو وارد کن، نحوه پرداختت رو انتخاب کن، بعد از تکمیل خرید و پرداخت، ازطرف سایت نیکولند برات پیامک ثبت سفارش میاد.

هزینه ارسال با پست پیشتاز به سراسر ایران 24000 تومان

هزینه ارسال با پیک فقط مخصوص تهران 36000 تومان

اگر پست رو انتخاب کردی، دو تا شش روزکاری بعد از ثبت سفارش بسته به دستت میرسه.

و اگر پیک رو انتخاب کردی، در زمان انتخابی خودت بسته به دستت میرسه.

جواب سوالتو پیدا نکردی ؟

بهمون زنگ بزن

44167250 - 021

magnifier
Loading...

خنده دار ترین خاطره دوران تحصیلت چیه ؟

دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۳۶:۵۱
خنده دار ترین خاطره دوران تحصیلت چیه ؟

همه ما کلی خاطره و سوتی های خنده دار از دوران تحصیلمون داریم، که هر بار یادش میوفتیم کلی میخندیم، برامون از خاطرات خنده دار و باحالت بنویس تا باهم بخندیم

راستی به بهترینش جایزه نیکولندی تقددیم میشه 

نظرات chat تعداد:۵۰۹ عدد


نیکولندی جان با ثبت نظر میتونی امتیاز دریافت کنی

نسیم
چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲
من یه بار وقتی که پایه چهارم بودم تو کلاس استفراغ کردم بعد دوستم داد زد که اه اه حال بهم زن بعد هم یه فحش داد نشست جاش خانم معلممون هم ازش ۱ نمره کم کرو یعنی نمره ی خیلی خوب امتحان ریاضی شو خوب داد و فردا خودش مثل من شد منم مثل اون با خودش رفتار کردم و معلممون اتفاقا بهم نمره هم داد!
کیمیا
جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
یبار اومدن از ما خر خونا تقدیر کنن بهمون تخته شاسی میدادن بعد معاونمون رو به مدیرمون گفت تخته شاشی ها رو بده ما همه مون پاره شدیم
narin_a
پنج شنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲
آقا من کلاس هفتم بعد تو مدرسه ی ما 🏫 قرص آهن و... اینا هفته ای یکبار میدن بخوریم منم خیلی درسم خوبه همه معلمان دوسم دارن من و سه تا از دوستام زنگ قرآن پاشدین رفتیم اهر کلاس نشستیم بعد من ب یکی از بچها قرص خودم دادم بخوره چون من نمیخورمشون اونم بازش کرد یهو ترکید روی کتابش کتابش خیس شده بوداااا حالا ما نخند کی بخند معلمم گفت ازت انتظار نداشتم بهمون منفی داشت ولی کلی خندیدیم همون روز هم امتحان داشتیم خواستیم باهم تقلب کنیم یهو بهم گفت پاشو بیا اول بشین نشد تقلب کنیم در ضمن اولین بار تقلبم بود ک نشد معلمم ۲۰
يه دختر تنها
چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲
سلام من كلاس ششم هستم يه روز يه جشن داشتيم كه آموزش پرورش ميخواست بياد براي بازديد و به ما گفتن مادرتون از هر كلاس يه ميك ١٤متري درست كنن و هر كس كه ببره اون كلاسي كه دانش آموز برده دو يك هفتم ميبردن شهر بازي يا جا هاي خفن خوب اقا ما يه كيك ١٤متري درست كرديم من درست نكردن اما يمي از هم كلاسي هامون درست كرده بود اقا همه جمع شده بوديم نوبت به كيك ما رسيد يه زنه اومد تست كنه كيك خوش مزست يا نه از كيك ما خيلي خوششون اومد كخه يهو ديديم يه سوسك روي زمين سمت پاي اون خانمه اومده يه كي از بچه هاي كلاس سومي بلند گفت سوسك بعد زنه ترسيد افتاد رو كيك كلاسمون ٠٠٠ ما مونده بوديم چي بگيم بخنديم با ناراحت شيم ولي چون كيك ما هم طرح و رنگ هم مزه خوبي داشت ما برنده شديم :)
یکتا
سه شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲
۰۹۱۶۶۷۱۷۴۸۱
فاطیما
دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲
خوبه😍
ساینا
پنج شنبه ۲۱ دی ۱۴۰۲
سر کلاس هنر بودیم معلمون هم خیلی سخت گیر بود از خط تا نقاشی و طرحی برای یه روز باید انجان می دادیم سر کلاسش هیچ کس نمی تونست حرف بزنه یه روز آمد طرز نوشتن ع رو بهمون بگه چنان ماژیک رو روی تخته کشید که یه جیغ مانندی داد کل کلاس نگاه هم دیگه می کردن منو دوستم سرخ شده بودیم از از خنده معلم دوبار بهمون صدا نوشت دیگه کل کلاس رفت رو خنده تا آخر کلاس داشتیم می خندیدم معلم از کل کلاس یه نمره ی مستمر کم کرد
ساینا
پنج شنبه ۲۱ دی ۱۴۰۲
سلام من کلاس هشتم این قضیه مال سال هفتمم هست من ودوستان یه اکیپ هستیم تو مدرسه بعدش ما از علومون خیلی بدمون می‌آمد مرد هم بود وخیلی خیلی هیز ماهم زنگ استراحت قبل از معلم علوم بیاد سر کلاسمون روی صندلیش آب ریختیم جوری که مشخص نباشه آمد سر کلاس و نشست تا نشست متوجه هیچی دیگه بلند نشد تا آخر کلاس خواستم هم بره بیرون دفتر کلاسی رو پشتش گرفت و رفت 😂دفعه ی بعدی که آمد سر کلاس اینقدر عصبانی بود از کارمون خودش هم می دونست کار ما بوده ولی چیزی نگفت و کل کلاس رو تنبیه کرد ما درس خونا بودیم اگر چیزی می گفت اونایی که درس هم نمی خوندن اینجور بلا های سرش در میاورد
جبرئیل
پنج شنبه ۲۱ دی ۱۴۰۲
منو دوستم همیشه به هرچیزی که معلم می گفت می خندیدیم مثلا ، از توست این همه امید خانم توست
سونیاا
سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲
بعد تازه وقتی افتادیم پاشدیم خندیدیم:///
سونیاا
سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲
شت یدفه بامدیرو دوتا از دوستام سره پله ها داشتیم میومدیم پایین بعد یهو مدیر پاش لیز خورد افتاد مام باهاش افتادیم بعد هی میرفتیم پایین :// اخرشم دندونه من شیکست لامصبب
بله
پنج شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲
من مهمونی دعوت بودم گفتن برو شکر بیار من رفتم شکر بیارم شکر ریخت زمین دیدم هیچ دستمالی نیست دونه های،شکر را از روی زمین برداشتم و خوردم بعد یک دفعه یک مهمان وارد شد فکر کرد من آشغال خورم
پرنیا
سه شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲
من پرنیا هستم ۱۴ ساله کلاس هستم اقا معلم علمومون مرد بو من یه بار از معلم علوم پرسیدم که زهرهxxیاxy داره معلمون از اون روز به بعد منو سر کلاس راه نداد🤣😂🤣🤣🤐🤐🤐🤐🤐
comment سارا
سه شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲
پاسخ به پرنیا
۰۹۸۷۶۵۴۳۲۱
ترنم
جمعه ۱ دی ۱۴۰۲
من الان بزرگ شدم و استاد دانشگاه ام شغلم اینه اما کلاس هفتم که بودم یک معلم داشتم همش مثل تیر برق بود وخیلی خنداه دار بود می گفت خاک بر سر بچه های من که شما آینده سازاشون هستید با اینکه ازدواج نکرده بود😁
ب ت چ
جمعه ۱ دی ۱۴۰۲
ما کلاس چهارم بودیم . اون موقع بدمينتون بازی میکردیم بعد یک روز توپ بدمينتون یکی از بچه ها افتاد بالای سایه بان خانم ورزشمونم با توپ بسکتبال میزد که بیاد پایین . منم اونور وایساده بودم داشتم نگاه میکردم یهو توپ ۱۸۰ درجه چرخید خورد تو دماغ من 🤣
Loading...
نمایش بیشتر
Some text some message..
عکستعدادعنوان محصولحذف
نهایی کردن بستن سبد
قیمت کل:تومان هزینه ارسال:35000 تومان